وقتی صحبت از استحاله ی یک جریان سیاسی – نظامی کشور بنام مجاهدین خلق است ، موصوف کردن این جریان به ماندگاری و …، چه صیغه ای میتواند باشد، من عقلم بجایی نمی رسد و لازم است که دراین مورد، خود مصادره کنندگان سازمان توضیح دهند! واینکه طبق کدامین دلیل ومدرک، فرقه ی رجوی که مصادره کننده واستحاله گر سازمان مجاهدین ، هرروز که میگذرد قوی تر میشود ، کار ” سعدی ” است که بررسی آنرا به ” عاقلان ” سپرده است!! غارتگران نفتی چه حمایتی ازمردم ودولت ایران کرده اند؟ آیا جز این ست که درسربزنگاه ها، ایران راازدسترسی به ارز حاصل ازفروش آنها که میتوانست کمک به توسعه ی کشور واقلا جلوگیری از خوابیدن کارخانه های موجود باشد ، محروم کرده اند؟! اگر این ظلم ها وخیانت ها ، حمایت همه جانبه محسوب شود، پس کارشکنی وعدم حمایت چیست؟
صحبت از چه رمزی وکدام جاودانگی برای باند رجوی است؟!
ارسال شذه توسط آقای حمید تبریزی ـ با تشکر از ایشان 30/03/1395
“سرسخن ” ( سر مقاله) ی رسانه ی اصلی رجوی ” رمز جاودانگی “ نام دارد که بدون توسل به مقدمه، مستقیما وارد مطلب شده و نگاهی به این نوشته میاندازیم.
درابتدای این سرمقاله آمده است:
” «اصالت» و «صلاحیت» بنیانگذاران مجاهدین را در ماندگاری نسلی میتوان دید که از خود بهیادگار گذاشتهاند. .. تصادفی نیست که یک جریان مخالف، زیر «بیسابقهترین سرکوب فاشیستی معاصر» و «بیشترین مساعدت بینالمللی ممکن به دشمنانش» هرروز قویتر از قبل بیرون میآید، ولی یک قدرت حاکم با دارا بودن «امکانات رسمی»، «ثروتی بیحساب» و «بالاترین حمایتهای بینالمللی از سوی غارتگران نفتی»، هرروز متشتتر در مسیر ریزش و فروپاشی میغلتد “.
وقتی صحبت از استحاله ی یک جریان سیاسی – نظامی کشور بنام مجاهدین خلق است ، موصوف کردن این جریان به ماندگاری و …، چه صیغه ای میتواند باشد، من عقلم بجایی نمی رسد و لازم است که دراین مورد، خود مصادره کنندگان سازمان توضیح دهند!
واینکه طبق کدامین دلیل ومدرک، فرقه ی رجوی که مصادره کننده واستحاله گر سازمان مجاهدین ، هرروز که میگذرد قوی تر میشود ، کار ” سعدی ” است که بررسی آنرا به ” عاقلان ” سپرده است!!
غارتگران نفتی چه حمایتی ازمردم ودولت ایران کرده اند؟
آیا جز این ست که درسربزنگاه ها، ایران راازدسترسی به ارز حاصل ازفروش آنها که میتوانست کمک به توسعه ی کشور واقلا جلوگیری از خوابیدن کارخانه های موجود باشد ، محروم کرده اند؟!
اگر این ظلم ها وخیانت ها ، حمایت همه جانبه محسوب شود، پس کارشکنی وعدم حمایت چیست؟
آیا براستی وقت آن رسیده است که فرهنگستان زبان ایران ، به بررسی مجدد واژه ها پرداخته و آنها را طوری تعریف کند که باادبیات خاص رجوی همخوانی داشته باشد؟؟!!
درادامه:
” چهل و چهار سال بعدازآن سحرگاه خونین که در انگاره تفکر جلادان حاکم، اینطور انتظار میرف…بهاینترتیب در آن بر خاک افتادنها، ارزشهایی عقیدتی و سنن مبارزاتی برخاست که سرآغازی نوین در تاریخ آزادی مردم ما شد. سنت «فدای بی چشمداشت برای مردم» و «وفای به آرمان آزادی به هر قیمت»، سرچشمه رودی شد که این جنبش را در برابر ضربات و سختیهای سهمگین راه، بیمه و «شکستناپذیر» ساخت… “.
اولا این فدا کردن، یک خونریزی یک طرفه ایست که مدام ازطرف اعضای فریب خورده بسوی رهبری خودشیفته بنام مسعود رجوی ادامه داشته وما هرگز وفای بی چشمداشت را ازسوی این رهبر حقیر و کوتوله ی سیاسی که شرایط زمانی ومکانی بنفع اوو عامل مهم موفقیت اش بود ، ندیده وسراغ نداشته ایم وبرعکس آنچه بوده جذب یک طرفه وخودخواهانه ای بوده که بنفع رجوی ادامه داشته ودارد وراست آنست که این بیمه شدن به قیمت ازدست رفتن محتوای سازمانی شد که بنیانگذارانش باوجود صداقت ستودنی ، آنرا بوجود آورده بودند که البته زندگی نادرستی این خط مشی را اقلا در کشوری بنام ایران ، به اثبات رسانید!!
ضمنا توضیح نداده اید که مقام وموقعیت رجوی دراین فدا شدن ها وایثار چه بوده است!
اقامت در قصرهای افسانه ای، استفاده ازامکانات رفاهی شاهانه، تصاحب صدها زن متعلق به رفقای خود، هم سفرگی با صدام و …، چرا باید وفا و فدا شدن باشد وعکس آن صادق نباشد؟!
نکند میخواهید بگویید که رجوی با انجام این کارها – که چاره ای درانجام ندادنشان نداشت؟؟! – فداکاری کرده و سپس دچار شماتت وجدان میشد وزجری را تحمل میکرد که حکم فدا شدن وصداقت وایثار داشت؟؟!!
همچنین:
” … حل تضاد واقعی و پرداخت قیمت از خود بهخصوص در نقطه رهبری آن جریان است که یک جنبش را «متحد» یا «متشتت» میسازد…”.
اولا ، وجود رهبر بلا منازع در سازمانی، حتما به معنی قدرت و انسجام منطقی صفوف آن نیست وچه بسا که از برکت !! قحط الرجالی ویا عقب ماندگی تاریخی آن باشد!
ثانیا، جداشدن نزدیک نصف یک جریان سیاسی ازاین نوع رهبر ، بمعنی تشتت اگر نیست پس چیست؟!
بخصوص اینکه باید درنظر گیریم که جدائی ازفرقه ی رجوی ، شبیه جدایی های معمولا محترمانه ای نیست که در سازمان های سیاسی نرمال وکم وبیش معتقد به خرد جمعی ، انجام میگیرد!
جدائی ازباند رجوی که شما عادت کرده اید کماکان آنرا سازمان مجاهدین خلق بنامید، ممکن است درمواقعی به قیمت جان عامل تمام شود و اگر این جدا شونده عامل خوش شانسی باشد، میداند که همواره باید درانتظار لجن پراکنی های مداوم برعلیه خود باشد!!
حمید تبریزی